کد مطلب:109148 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطبه 227-در ستایش پیامبر












[صفحه 79]

خطبه التفكر ستایش خداوندی را سزاست كه در نمی یابد او را حواس ظاهری و فرانمی گیرد او را مكانها و نمی بیند او را دیده ها و نمی پوشاند او را پرده ها دلالت كننده است بر قدیم بودن خود به پدیدار شدن خلق خود و به پدیدار شدن خلق خود بر وجود خود و با مانند بودن آنها به همدیگر بر اینكه شبیهی نیست برای او آن خدائی كه راست گفت در وعده خود و برتر بوده از ستم كردن بر بندگان خود و بر پا ایستاد و به عدالت در میان خلق خود و برابری قرار داد بر آنها در حكم خود و گواه آورنده است به پدیدار كردن موجودات بر همیشگی بودن خود و به آنچه نشان زده است آنها را به آن از ناتوانی بر توانائی خود و به آنچه ناچار كرده آنها را به سوی آن از فانی شدن بر دوام خود یكی است نه به شمارش عدد و دائم است نه با مدت و قائم است نه با ستون و دریابد او را ذهنها نه به حواس ظاهری و گواهی می دهد برای او دیده شده ها نه با حاضر شدن احاطه نكرد بر او وهمها بلكه هویدا شد برای آنها به آنها و به سبب آنها ممتنع شد از آنها و به سوی آنها به محاكمه آورده آنها را نیست صاحب چنان بزرگی كه كشیده شود به او نهایتها پس بزرگ گرداند او را نهایات با جسم قرار دادن و نه ص

احب عظمت چنانی است... یابد به او غایتها پس بزرگ گرداند او را در حالیكه جسد قرار دهد بلكه بزرگ است از حیث شان و عظیم است از حیث فرمانروائی و گواهی می دهم بر اینكه محمد بنده اوست و پیامبر برگزیده اوست و امین پسندیده اوست درود فرستد خداوند بر او و آل او فرستاد او را با حجتهای واجب و ظاهر شدن پیروزی و آشكار نمودن راه راست پس رسانید پیغام را در حالیكه شكافنده بود به آن میان حق و باطل را و واداشت بر راه راست دلالت كننده بود بر آن و بر پا نمود نشانه های راه یابی و علامت روشنی را و قرار داد ریسمانهای اسلام را محكم و دستگیره های ایمان را استوار

[صفحه 80]

و اگر اندیشه كنند در بزرگی توانائی و بزرگی نعمت هرآینه برمی گردند به راه و می ترسند از عذاب آتش سوزان ولیكن دلها بیمار است و بینائیها معیوب است آیا نگاه نمی كنند به سوی كوچك آنچه آفرید چگونه استوار ساخت آفرینش آن را و محكم نمود تركیب آن را و شكافت برای آن گوش و چشم و راست گردانید برای آن استخوان و پوست بنگرید به سوی مورچه در كوچكی جثه آن و نازكی اندام آن نزدیك نیست دریافت گردد به نگریستن به گوشه چشم و نه با دریافتن اندیشه چگونه حركت مینماید بر زمین خود و روان می شود بر پی روزی خود انتقال می دهد دانه را به لانه خود و مهیا می سازد آن را در قرارگاه خود گردآورد در گرمای خود برای سرمای خود در وارد شدن خود (به لانه اش) تا بیرون آمدنش (از آنجا) و كفیل شده است به روزی خود روزی داده شده است به موافق حالش و بی خبر نمی ماند از او بسیار نعمت دهنده و محروم نمیسازد او را جزا دهنده هر چند باشد در میان سنگ خشك و سنگ سخت و اگر اندیشه كن در مجراهای غذای او و در بالا و پائین او و در آنچه در اندرونت از اطراف دنده های شكم آن و در آنچه در سر است از دیده او گوشهای او هرآینه تعجب می كردی از آفرینش آن به غایت شگفتی و می

رسیدی از تعریف آن به رنجی پس بلند است آن خدائیكه بر پا داشت آن را بر پاهایش و بنا نمود آن را بر ستونهای آن شریك نشد او را در آفرینش آن آفریننده ای و یاری نكرد او را بر آفریدن آن توانائی و اگر سیر كنی در راههای اندیشه ات تا برسی به نهایتهای آن راه منماید تو را راهنمائی مگر بر اینكه آفریننده مورچه اوست آفریننده درخت خرما برای دقت جدا كردن هر چیز و برای پنهانی اختلاف هر زنده و نیست بزرگ و كوچك و سنگین و سبك و توانا و ضعیف در آفریدن او مگر یكسان و همچنین است آسمان و هواء و بادها و آب پس نگاه كن به سوی خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و آمد و شد این شب و روز و روان شدن این دریاها و بسیاری این كوهها و درازی این سرهای كوهها و پراكندگی این زبانها و زبانهای گوناگون پس وای برای كسی كه انكار نماید تقدیركننده را و باور نكند تدبیردهنده را گمان می كنند كه آنها مانند گیاهند نیست برای آنان زراعت كننده و نه برای گوناگونی صورتهای آنها آفریننده و استناد نكردند به دلیلی در آنچه ادعا كردند و نه به تحقیقی برای آنچه حفظ كردند و آیا می باشد بنائی بدون بناكننده یا جنایتی بدون جنایت كننده

[صفحه 81]

و اگر خواهی گوئی در ملخ هنگامی كه آفرید برای آن دو چشم سرخ و افروخت برای آن دو حدقه روشن و قرار داد برای او شنوائی نهانی و بازكرد برای آن دهن مناسب و قرار داد برای آن حس توانا و دو دندان به وسیله آنها می برد و دو داس به وسیله آنها می كند می ترسد از آن برزگران در زراعتشان و نمی توانند آنها را دفع كنند اگر چه با هم اتفاق نموده گرد آیند تا بیاید به كشتزار در برجستنهای خود و انجام دهد از آن خواهشهای خود را و همه آفرینش آن نمی باشد به قدر انگشت باریك پس بزرگست آن خدائیكه سجده می كند برای او آن كس كه در آسمانها و زمین است از روی رغبت و كراهت و به خاك می مالد برای او رخسار و صورت را و می افكند فرمانبرداری را به سوی او از حیث تسلیم و ناتوانی و می دهد برای او مهار را از روی خوف و ترس پس مرغها مسخر است برای امر او شمرد شماره پر را از آنها و شماره نفس را و استوار كرد پاهای آنها را برتری و خشكی و اندازه كرد روزی ایشان را و شمرد جنسهای آنها را این كلاغ و این هما است و این كبوتر است و این شترمرغ است خواند هر پرنده را بنامش و ضامن شد برای آن روزیش را و پدیدآورد ابرهای سنگین را و بارانید باران بی رعد و برق آن را

و شمرد قسمتهای آنها را و تر ساخت زمین را پس از خشكیدن آن و بیرون آورد گیاه آن را پس از خشكی آن.


صفحه 79، 80، 81.